فقط اینو میتونم بگم که ندا، دوستت دارم
نویسنده: حسین شمخالی(چهارشنبه 87/10/25 ساعت 2:0 صبح)
سخته که بخوای با آب خوردن بغضت رو بفرستی پایین ، اما یه دفعه اشک از چشات جاری بشه ... خیلی سخته که کسی رو دوست داشته باشی، اما ندونه ... خیلی سخته که دوسش داشته باشی ، اما نتونی باهاش بمونی ... خیلی سخته که ازت بپرسه : حاضری باهام بمونی ؟ و تو با اینکه آرزویی جز این نداری ، فقط بخاطر خودش مجبور باشی بگی : نه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که عشق رو از نگاه کسی بخونی ، اما نتونه بهت بگه
نویسنده: حسین شمخالی(چهارشنبه 87/10/25 ساعت 1:53 صبح)
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او سجاده اش عبور کرد مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی
نویسنده: حسین شمخالی(چهارشنبه 87/10/25 ساعت 1:51 صبح)
جیر جیرک به خرس گفت دوستت دارم. خرس گفت الان وقت خواب زمستونیمه بعد صحبت میکنیم خرس رفت خوابید ولی نمیدونست که عمر جیرجیرک فقط 30روزه
نویسنده: حسین شمخالی(چهارشنبه 87/10/25 ساعت 1:51 صبح)
زمانی که کنار رودخانه بودم نگاهم به قله کوه بود ، به قله کوه که رسیدم سراپا محو تماشای رود شدم.
نویسنده: حسین شمخالی(سه شنبه 87/10/24 ساعت 2:30 صبح)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ