سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقانه
  •   عاشقانه
  • روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او سجاده اش عبور کرد مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی



  • نویسنده: حسین شمخالی(چهارشنبه 87/10/25 ساعت 1:51 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   غفلت
  • زمانی که کنار رودخانه بودم نگاهم به قله کوه بود ، به قله کوه که رسیدم سراپا محو تماشای رود شدم.

  • نویسنده: حسین شمخالی(سه شنبه 87/10/24 ساعت 2:30 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   اعدام یه عاشق
  • در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان . قاضی نامم را بلند خواند وگناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ.کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و ومن گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم

  • نویسنده: حسین شمخالی(سه شنبه 87/10/24 ساعت 2:28 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   اعدام یه عاشق
  • در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان . قاضی نامم را بلند خواند وگناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ.کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و ومن گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم

  • نویسنده: حسین شمخالی(سه شنبه 87/10/24 ساعت 2:27 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

    <      1   2   3   4      

  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • نظر یادتون نره.....خوشحال میشم
    نظر یادتون نره.....خوشحال میشم
    نظر یادتون نره.....خوشحال میشم
    افسانه ی عاشقانه
    حرف خودم
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 5551
    بازدید امروز : 7
    بازدید دیروز : 0
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها

  • شدید . علاقه . قلبی .
  •   مطالب بایگانی شده

  • دی 1387
    فروردین 1388

  •   درباره من

  • عاشقانه
    حسین شمخالی

  •   لوگوی وبلاگ من

  • عاشقانه

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی